سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دکتر علیداود پارسا (Dr Ali Davod Parsa)
ملعون است، ملعون است دانشمندی که به سوی پادشاهی ستمگر می رود و به او در ستمش یاری می رساند [امام صادق علیه السلام]

نوشته شده توسط:   علیداود پارسا  

یکشنبه 84 تیر 12  5:13 عصر

این مطلب را یکی از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بروجرد برایم ارسال کرده است تا در این صفحه  درج کنم( امضا محفوظ):

                 بسم الله الرحمن الرحیم

در سالیان اخیر بی مطالعه و به سرعت آموزش عالی را گسترش دادیم، باکاستن کیفیت  به کمیت افزودیم و به بدین دل خوش کردیم که تعداد دانشجویانمان ده برابرو صد برابر شده است غافل از این دقیقه ناگزیر،که توسعه آموزش عالی تنها به افزودن تعداد کلاسها و زیاد کردن میز ونیمکت و حتی آزمایشگاه و چند برابر شدن پذیرش دانشجویان ،امکان پذیر نیست.اینها همه نقش ایوان است و ظاهر سازی .

 آنچه در درجه اول مورد لزوم است معلم و استاد متخصص صاحب صلاحیت است و بس.اگر معلم نداشتیم همه تجهیزات و وسایل دنیا را هم اگر در اختیار داشته باشیم گرهی از کارمان نمی گشاید.

 عیب اساسی اذهانی که با آمار ارقام خو گرفته اند و به عبارت روشن تر مسحور معجزه نمایی ماشین شده اند این است که در برخوردبا انسانها هم می خواهند با همان ضوابط قطعی و صددرصدجهان ماشین زده ماشینی شده عمل کنند فلان کارخانه سیمان در هشت ساعت چهار هزار تن سیمان می سازد. پس در دوازده ساعت می تواند و باید شش هزارتن سیمان تحویل دهد .این حساب دقیق مادی در مورد کارخانه درست است.اما همین قانون خشک و بی انعطاف را بخواهیم درباره بشرها اجرا کنیم،به همان نتیجه نخواهیم رسید.ماشین می تواند بجای هشت ساعت،بیست وچهار ساعت کار کند و سه برابر محصول بدهد اما ذهن بشر اگر بجای هشت ساعت مجبور شد بیست وچهار ساعت کار کند محصولش صفر است و منهای صفر.

 ممکن است کلیه صد نفر دانشجویی که در دانشکده فنی درس می خوانند دوره دانشکده را با موفقیت بگذرانندو به عنوان یکصد نفر مهندس صاحب صلاحیت وارداجتماع شوند.اینها اگر درس های دانشکده را به خوبی فهمیده باشندالبته که صلاحیت مهندسی را دارند و می توانند فرمولهای آموخته را در مورد ماشین ها و موضوعهای عملشان بکار برند، بی آنکه نیاز چندانی به اجتهاد و ابتکار باشد.

تیرآهن 18 در فلان شرایط و بافلان طول و به فلان صورت می تواند فلان قدر سنگینی را تحمل کند.

 این قانون است جزمی و قاطع است و استثناء ندارد .این واقعیت درمورد کلیه علومی که با ماده سروکار دارند صادق است اگر درسش را خوانده باشیم از عهده عملش هم بر می آئیم.

امادر موردی که سروکارمان با بشر است، هرگز بدین قاطعیت و بدون اجتهاد و ابتکار نمی توانیم عمل کنیم. به همین دلیل طبابت را که با جسم آدمیزادسرو کار دارد((فن)) می گویند ونه(علم). زیرا فرمولها و دستورهایش هرگز به قاطعیت قوانین ریاضی نمی تواند باشد. اکنون قیاس کنید در مواردی که مستقیما سروکارمان با روح بشر است، معلومات کتابی و کلاسی،بدون قوت استدراک وابتکار و صلاحیت ذاتی  چه ارزشی میتواند داشته باشد.به خاطر داشته باشیم که موضوع عمل معلم روح بشر است و هربا سوادی نمی تواند معلم شایسته ای باشد ، وقتی که در جسم آدمیزاد بدان مایه تنوع و گوناگونی حکمفرماست که در میان شش میلیارد جمعیت روی زمین دو تن را با خطوط مشابه سر انگشتان نتوان پیدا کرد ، پس چگونه می توان دو آدمیزاد را با نفسانیات یکسانی پیدا کرد.

در اینجا فهرست وار به مفاسد گفتنی در این شیوه اشاره می شود تا شما خود از این مجمل حدیث مفصل بخوانید:

سالهای دوروبر 20 سالگی سالهای سازنده شخصیت اجتماعی جوانان است.

پس پل صراط زندگیست که یک سرش به درجات بهشت فضایل می کشد و سر دیگرش  به در کات سقوط اخلاقی.دراین سالها نقش پذیری و سرنوشت،وجود یک استاد  با فضیلت و پر حوصله و دلسوز در تکوین شخصیت و تعیین مسیر زندگی اجتماعی دانشجو تاثیر انکار ناپذیر دارد.ذهن جوینده جوان در این سالهای انتخاب، عرصه آزمایش های گوناگون و متناقض است و می خواهد برای زندگی آینده خویش هدفی انتخاب کند و برای رسیدن بدان اهداف راهی در پیش گیرد. هدفها متنوع  است و راهها بی شمار.وجود معلم وشیوه رفتار و گفتار و زندگی او ، به صورتی طبیعی و اغلب نا خواسته و نا دانسته ، عامل موثر ومهمی است در این انتخاب مجال تفضیل وتشریح نیست،هر کس با مراجعه به گذشته خویش می تواند  شواهد فراوانی در تائید این واقعیت پیدا کند.

در این مرحله،وجود بی سوادی و بی صلاحیت و بی فضیلتی که به عنوان (استاد) در برابر چشم دانشجو قرار گرفته است ،عامل منحرف کننده کم نظیر فراوان تاثیری  است. به خاطر داشته باشیم که هیچ کس نمی تواند به سرعت و صحت دانشجو ،قاضی شخصیت و صلاحیت استاد باشد.

کمبود استاد نتیجه زیان باری  دارد فلان استادبا صلاحیت را که به عنوان ((تمام وقت)) در فلان دانشکده مشغول است به سودای حق التدریس مضاعف تباه می کنندو به فساد و بی حاصلی می کشانند مطمئنناً شما  با تدریس دانشگاهی تدریس درست وبی خدشه و بی تقلب آشنایید می دانید که استاد خوب ساعات محدودی می توانددر کلاس درس حاضر شود و تدریس کند، هرساعت تدریس درست حسابی لااقل یک ساعت مطالعه قبلی می خواهد ویک ساعت مباحثه بعد درس، با این حساب به فرض محال اینکه استادی توانایی هفته ای 60 ساعت کار علمی را داشته باشد بیش از 20 ساعت نمی تواند در کلاس درس حاضر شود و به خاطر داشته باشید که این خود فرضی محال است.

ازهمه اینها مهمتر و مصیبت بار تر ظلمی است که به دانشجویان مستعد وقابل و تشنه آموختن روا داشته ایم. به فرض آنکه چند نفری  هنوز (معلم)باقی مانده باشندهوس درآمد زیاد ،به تلاش کاسب کارانه  وادارشان نکرده باشد.و بخواهند واقعا درس بدهندمگر این خواسته در کلاسهای 50 و60 نفری با وجود افرادی   بی حوصله که برای تبدیل  پایه وگروهشان به دانشگاه آمدند،میسر و ممکن است؟

از رشته های دیگر خبری نداریم اما با این عبارت عامیانه ((بیله دیگ بیله چغندر))آشناییم و گمان است که در رشته مدیریت تا آنجا که باخبریم و می توان از عهده اثباتش برآمد در سالهای اخیر ،اوضاعی پیش آمده است که نتیجه ناگزیرش تلف کردن عمر هزاران دانشجوی پیر وجوان است و بی اعتبار کردن میراث ارزندهَُ ملی ما و از ارزش انداختن تصدیقنامه های دانشگاهی .هر مصیبتی که بر ما نازل می شود نتیجه مستقیم گز ناکرده پاره کردنهاست.تصمیم های خلق الساعه گرفتن و بی تکیه بر پشتوانهُ تجارب و شناسایی های  مقدماتی کار را به دست هیاهوگران و ناپختگان سپردن ، حاصلش همین است که می بینیم.روزی که قانون جدید(اوائل ترم دوم 84-83) در آستانه اجرا بود ، دانشجویان عاقب اندیش زیانهای متعدد را به معاینه در خشت خام دیدند و نوشتند(((پیوست است))) وبهایی داده نشد.نتیجه آن جلوگیری ها  اوضاع امروزین مجتمع دانشگاهی امام خمینی است شلوغی و خستگی و بی ارجی وآشفتگی تحصیلات دانشگاهی.اما این برنامه در حال حاضر  نه برای دانشجویان قابل عمل است و نه برای استاد.اغلب دانشجویان ما یا کارمند دولتند که برای تبدیل گروه و ترمیم حقوق خویش به دانشگاه آمدند یا مردمی هستند که به هر حال دانشجویی راکاری تفننی و ضمنی  پنداشته اند.تکلیف استادانمان  هم که معلوم است استادی که وقت محدود کلاس  را برای رفع خستگی  به جوک گفتن بگذراند پیداست که حال و حوصله ای برای راهنمایی دانشجو و مطالعه و تصحیح اوراق او ندارد.نتیجه اجتماع دانشجویانی از آن دست و استادانی از این قبیل ، همین فقر خطر خیز فرهنگی است و همین روزگار تباه و فساد آلودی که شاهد آنیم،دانشجوی بیچاره از برکت جهل مرکب چه می داند که نمی داند،و بدا به حال جماعتی که بی سوادان و بی مایگانش دعوی دانش کنند و خود را طلبکار مردم بدانند وشاهد معتبر مدعایشان مشتی ورق پارهُ بی پشتوانه که با مهر لیسانس  آفت خزانه دولت است وفرهنگ مملکت.امید است نسبت به تنویر افکار عموم برنامه ای در خور برای حل مشکلات موجود پیش بینی شود تا هیچ کدام از عناصر پیکره دانشگاه مغبون و متضرر نباشند.

یکی از خلقیات ما ایرانیان گذشت های بی مورد وآسان گیریهای جسارت انگیز است.ظاهرا هر چه خطا بزرگتر وزیانهای اجتماعی اش بیشتر باشد،گذشت ما ملت اعم از مردم عادی یا ماموران عدالت بیشتر است، و برعکس در برابر خطاهای جزیی یک پارچه غضب والتهاب می شویم وهستی خلافکاررا می سوزیم

 نمونه هایش ؟ فراوان. اگر کارمند آمار فلان ده کوره برای گرفتن  رونوشت شناسنامه ای یک ریال حق  وحساب گرفت،کوس بی آبروییش را از بام رسوایی هرچه بی رحمانه تر فرود می افکنیم،به دیوان کیفرش می بریم  به زندان می کشیم، با هستی اش بازی

می کنیم

 اما اگر مبلغ سوء استفاده نجومی  بود و سر به میلیونها زد حداکثر مجازاتی راکه ممکن است قائل شویم برکنار کردن البته موقتی و محرمانه اوست از مقام ومنصب.

 باکشف باند جاعل حواله های گمرکی، صفحات جراید را به عکس وتفصیلاتشان اختصاص می دهیم و ماموران کشف و متصدیان دادگاههای جنایی به جنب وجوش می افتند تا به تلافی زیانی که از جعل و تزویر این سندسازان متوجه خزانه دولت شده است، حکم توقیف و زندان صادر کنند، اما جاعلان  به مراتب خطرناک تر وزیان انگیز تر را چه ؟ ؟ 

زیانی که از تقلب فلان جاعل اسناد گمرکی به اجتماع می رسد-از چندهزار یادست بالاچند میلیون تومان تجاوز نمی کند ضرری است مادی، و به هر حال و در هر وضع، قابل جبران .

اما لطمه ای که از تزویر بعضی موسسات آموزش عالی به ارکان اجتماعی و حیثیت معنوی مملکت وارد می شود نه بامقیاسهای چند میلیون تومان قابل تقویم است و نه بدین سادگیها وسالها قابل جبران،

                                               والسلام علی من اتبع الهدی

                             دانشجویان دانشکده مدیریت وعلوم انسانی

 


 
<      1   2   3   4      
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
دوشنبه 04 اردیبهشت 15
امروز:   145 بازدید
دیروز:   3  بازدید
فهرست
پیوندهای روزانه
آشنایی با من
دکتر  علیداود  پارسا (Dr Ali Davod Parsa)
علیداود پارسا
I am an Iranian and always happy of being Iranian I am a student and like to be student all my life. من ایرانی‌ هستم و همیشه از ایرانی‌ بودن خودم خوشحالم و به آن افتخارمیکنم. دانشجو هستم و دوست دارم همیشه دانشجو بمانم. پزشک هستم آرزو دارم تسکین دهنده دردهای جسم و روح انسانها باشم
لوگوی خودم
دکتر  علیداود  پارسا (Dr Ali Davod Parsa)
اوقات شرعی
حضور و غیاب
لینک دوستان
صفحات اختصاص?
آوای آشنا
آرشیو
اشتراک
 
طراح قالب
www.parsiblog.com